زناشویی

چرا در بعضی روابط، احساسات به جای عقل حاکم می‌شود؟

همه ما در روابط خود لحظاتی را تجربه کرده‌ایم که گویی عقل و منطق به کلی تعطیل شده و تنها احساساتمان سکان هدایت را به دست می‌گیرند. این وضعیت می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری‌های عجولانه، رفتارهای غیرمنطقی و آسیب دیدن رابطه شود. اما چه عواملی باعث می‌شوند که احساسات بر عقل غلبه کنند؟

در این پست وبلاگ، به بررسی 18 نکته می‌پردازیم که توضیح می‌دهند چرا در برخی روابط، احساسات جایگزین عقل می‌شوند:

  • جذابیت اولیه شدید:

    وقتی در ابتدای یک رابطه به شدت جذب فردی می‌شویم، هورمون‌ها و احساسات قوی می‌توانند قدرت تفکر منطقی را کاهش دهند.
  • ازدواج -مهارت رابطه زناشویی-عشق - روابط عاطفی

  • ترس از دست دادن:

    اگر از صمیم قلب می‌ترسیم که شریک عاطفی خود را از دست بدهیم، ممکن است رفتارهایی از خود نشان دهیم که در حالت عادی انجام نمی‌دادیم.
  • نیاز به تایید:

    وقتی به شدت به تایید و پذیرش از سوی شریک عاطفی خود وابسته هستیم، ممکن است عقاید و خواسته‌های خود را نادیده بگیریم تا او را راضی نگه داریم.
  • تجربیات گذشته:

    تجربیات آسیب‌زای گذشته در روابط، می‌توانند الگوهای رفتاری خاصی را در ما ایجاد کنند که به طور ناخودآگاه در روابط جدید تکرار می‌شوند.
  • عدم اعتماد به نفس:

    افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، بیشتر در معرض این خطر هستند که اجازه دهند احساساتشان بر عقلشان غلبه کند، زیرا فکر می‌کنند شایسته بهترین‌ها نیستند.
  • فقدان مهارت‌های ارتباطی:

    وقتی نمی‌دانیم چگونه به طور موثر و سازنده با شریک عاطفی خود ارتباط برقرار کنیم، احتمال اینکه با احساساتمان واکنش نشان دهیم بیشتر می‌شود.
  • استرس و اضطراب:

    استرس و اضطراب می‌توانند توانایی ما در تفکر منطقی را کاهش دهند و باعث شوند که بیشتر بر اساس احساساتمان تصمیم بگیریم.
  • فشار اجتماعی:

    گاهی اوقات، فشارهای اجتماعی (مانند ازدواج کردن یا بچه‌دار شدن) می‌توانند باعث شوند که به جای عقل، بر اساس احساسات و انتظارات دیگران تصمیم بگیریم.
  • تصویر کاملا مطلوب از رابطه:

    اگر یک تصویر کاملا مطلوب و غیرواقع‌بینانه از رابطه در ذهن داشته باشیم، ممکن است واقعیت را نادیده بگیریم و بر اساس احساساتمان عمل کنیم.
  • عدم شناخت کافی از خود:

    وقتی شناخت دقیقی از نیازها، ارزش‌ها و خواسته‌های خود نداریم، احتمال اینکه تحت تاثیر احساساتمان قرار بگیریم بیشتر می‌شود.
  • خستگی و فرسودگی:

    خستگی و فرسودگی جسمی و روحی می‌توانند توانایی ما در کنترل احساسات و تفکر منطقی را کاهش دهند.
  • نقش قربانی:

    افرادی که به طور ناخودآگاه نقش قربانی را در روابط خود بازی می‌کنند، ممکن است اجازه دهند احساساتشان بر عقلشان غلبه کند تا توجه و ترحم دیگران را جلب کنند.
  • اعتیاد به عشق:

    در برخی موارد، افراد ممکن است به عشق و هیجان‌های ناشی از آن معتاد شوند و به دنبال روابط پر فراز و نشیب باشند که در آن احساساتشان بر عقلشان حاکم است.
  • تغییرات هورمونی:

    تغییرات هورمونی (مانند دوران قاعدگی یا بارداری در زنان) می‌توانند بر خلق و خو و احساسات تاثیر بگذارند و باعث شوند که بیشتر بر اساس احساسات تصمیم بگیریم.
  • مصرف الکل یا مواد مخدر:

    مصرف الکل یا مواد مخدر می‌تواند توانایی ما در تفکر منطقی و کنترل احساسات را به شدت کاهش دهد.
  • اختلالات روانی:

    برخی از اختلالات روانی (مانند اختلال شخصیت مرزی یا اختلال دوقطبی) می‌توانند باعث شوند که افراد به طور شدیدتری احساسات را تجربه کنند و کنترل کمتری بر آنها داشته باشند.
  • نگرش‌های فرهنگی:

    در برخی فرهنگ‌ها، ابراز احساسات و تصمیم‌گیری بر اساس آنها تشویق می‌شود، در حالی که تفکر منطقی و عقلانی کم‌اهمیت‌تر تلقی می‌شود.
  • رابطه زناشویی

  • عادت:

    گاهی اوقات، واکنش نشان دادن با احساسات به یک عادت تبدیل می‌شود و ما به طور ناخودآگاه به همین شیوه رفتار می‌کنیم.

درک این عوامل می‌تواند به ما کمک کند تا آگاهانه‌تر عمل کنیم و از اینکه احساساتمان بر روابطمان حاکم شوند، جلوگیری کنیم.

با تمرین و آگاهی، می‌توانید روابطی سالم‌تر و رضایت‌بخش‌تر را تجربه کنید.




چرا در بعضی روابط، احساسات به جای عقل حاکم می‌شود؟

چرا در بعضی روابط، احساسات به جای عقل حاکم می‌شود؟ 18 نکته کلیدی

1. قدرت جذابیت اولیه:

جذابیت اولیه، چه فیزیکی و چه شخصیتی، می‌تواند چنان قوی باشد که منطق و استدلال را تحت‌الشعاع قرار دهد.در این حالت، فرد تمایل دارد عیوب و نقاط ضعف طرف مقابل را نادیده بگیرد یا کم‌اهمیت جلوه دهد.این جذابیت می‌تواند به سرعت منجر به شکل‌گیری احساسات شدید شود و قضاوت عقلانی را مختل کند.هنگامی که جذابیت اولیه قوی باشد، مغز به ترشح مواد شیمیایی خاصی مانند دوپامین و اکسی توسین می‌پردازد که احساس لذت و وابستگی را تقویت می‌کند و تفکر منطقی را دشوارتر می‌سازد.این احساسات قوی می‌توانند فرد را به انجام کارهایی ترغیب کنند که در حالت عادی هرگز انجام نمی‌داد.

مثلا ممکن است فرد به سرعت وارد یک رابطه جدی شود یا تصمیمات مهمی در مورد آینده‌ی خود بگیرد، بدون آنکه به طور کامل جوانب مثبت و منفی را بررسی کرده باشد.

در این شرایط، باید آگاهانه تلاش کنیم تا با دیدی واقع‌بینانه‌تر به رابطه نگاه کنیم و اجازه ندهیم جذابیت اولیه، قضاوت ما را تحت‌الشعاع قرار دهد.

2. ترس از تنهایی:

ترس از تنهایی یکی از قوی‌ترین محرک‌های انسانی است و می‌تواند باعث شود افراد در روابطی بمانند که برایشان مناسب نیست.این ترس می‌تواند باعث شود که افراد به کمترین توجه و محبت از سوی طرف مقابل راضی شوند و نیازهای خود را نادیده بگیرند.این ترس می‌تواند ریشه در تجربیات گذشته داشته باشد، مانند تجربه طرد شدن یا ترک شدن در کودکی.افرادی که از تنهایی می‌ترسند، ممکن است تمایل داشته باشند که به سرعت وارد یک رابطه شوند یا در روابطی که در آن احساس نارضایتی می‌کنند، بمانند.این افراد ممکن است از این می‌ترسند که اگر رابطه را ترک کنند، هرگز فرد دیگری را پیدا نکنند یا همیشه تنها بمانند.

در این شرایط، باید بر روی افزایش اعتماد به نفس و خودباوری تمرکز کنیم و بدانیم که لیاقت یک رابطه سالم و رضایت‌بخش را داریم.

در ضمن، می‌توانیم با کمک گرفتن از یک متخصص، ریشه ترس از تنهایی را شناسایی کرده و راه‌های مقابله با آن را یاد بگیریم.

3. نیاز به تایید و پذیرش:

نیاز به تایید و پذیرش از سوی دیگران، به ویژه از سوی فردی که به او علاقه داریم، می‌تواند باعث شود که رفتارهای غیرمنطقی از خود نشان دهیم.ما ممکن است تلاش کنیم تا خود را مطابق با انتظارات طرف مقابل تغییر دهیم، حتی اگر این تغییرات با ارزش‌ها و اعتقادات ما در تضاد باشند.این نیاز می‌تواند ریشه در کمبود عزت نفس و خودباوری داشته باشد.افرادی که نیاز شدیدی به تایید و پذیرش دارند، ممکن است در روابط خود بیش از حد فداکاری کنند و نیازهای خود را نادیده بگیرند.این افراد ممکن است از این می‌ترسند که اگر مطابق با انتظارات طرف مقابل رفتار نکنند، او را از دست بدهند یا مورد انتقاد قرار گیرند.

در این شرایط، باید بر روی افزایش عزت نفس و خودباوری تمرکز کنیم و یاد بگیریم که خودمان را همان‌طور که هستیم بپذیریم.

در ضمن، باید به یاد داشته باشیم که یک رابطه سالم، رابطه‌ای است که در آن هر دو طرف احساس ارزشمندی و پذیرش کنند.

4. الگوهای ارتباطی ناسالم:

الگوهای ارتباطی ناسالم که در کودکی آموخته‌ایم، می‌توانند در روابط بزرگسالی نیز تکرار شوند. اگر در خانواده‌ای بزرگ شده‌ایم که در آن ارتباطات ناکارآمد بوده است، ممکن است ناخودآگاه همین الگوها را در روابط خود تکرار کنیم. این الگوها می‌توانند شامل رفتارهایی مانند پرخاشگری، منفعل بودن، دستکاری عاطفی و عدم توانایی در بیان احساسات باشند. افرادی که الگوهای ارتباطی ناسالم دارند، ممکن است به طور ناخودآگاه شریک زندگی‌ای را انتخاب کنند که این الگوها را تقویت کند. در این شرایط، باید الگوهای ارتباطی ناسالم خود را شناسایی کرده و برای تغییر آنها تلاش کنیم. می‌توانیم با کمک گرفتن از یک متخصص، الگوهای ارتباطی سالم را یاد بگیریم و در روابط خود به کار ببریم.

5. خیال‌پردازی و کاملا مطلوب‌سازی:

ما اغلب تمایل داریم شریک زندگی خود را کاملا مطلوب‌سازی کنیم و او را به صورتی ببینیم که در واقعیت وجود ندارد. این خیال‌پردازی می‌تواند باعث شود که عیوب و نقاط ضعف طرف مقابل را نادیده بگیریم و بر روی ویژگی‌های مثبت او بیش از حد تمرکز کنیم. این خیال‌پردازی می‌تواند ریشه در نیازهای برآورده‌نشده ما در گذشته داشته باشد. افرادی که شریک زندگی خود را کاملا مطلوب‌سازی می‌کنند، ممکن است پس از مدتی دچار سرخوردگی و ناامیدی شوند، زیرا متوجه می‌شوند که او با تصویری که در ذهن خود ساخته‌اند، تفاوت دارد. در این شرایط، باید سعی کنیم شریک زندگی خود را همان‌طور که هست ببینیم و از کاملا مطلوب‌سازی او خودداری کنیم. به یاد داشته باشیم که هیچ‌کس کامل نیست و همه ما نقاط قوت و ضعفی داریم.

6. وابستگی عاطفی:

وابستگی عاطفی به شریک زندگی می‌تواند باعث شود که از نظر عاطفی به او وابسته شویم و نتوانیم بدون او زندگی خود را تصور کنیم. این وابستگی می‌تواند باعث شود که نیازهای خود را نادیده بگیریم و برای حفظ رابطه، هر کاری انجام دهیم. این وابستگی می‌تواند ریشه در کمبود عزت نفس و خودباوری داشته باشد. افرادی که به شریک زندگی خود وابسته هستند، ممکن است از این می‌ترسند که اگر رابطه را ترک کنند، تنها و بی‌ارزش شوند. در این شرایط، باید بر روی افزایش عزت نفس و خودباوری تمرکز کنیم و یاد بگیریم که مستقل و خودکفا باشیم. در ضمن، باید به یاد داشته باشیم که یک رابطه سالم، رابطه‌ای است که در آن هر دو طرف احساس استقلال و آزادی داشته باشند.

7. ترس از تغییر:

ترس از تغییر می‌تواند باعث شود که در روابطی که برایمان مناسب نیستند، بمانیم. ما ممکن است از این بترسیم که اگر رابطه را ترک کنیم، باید با تغییرات زیادی در زندگی خود مواجه شویم و نتوانیم از پس آنها برآییم. این ترس می‌تواند ریشه در تجربیات گذشته داشته باشد، مانند تجربه از دست دادن یا تغییرات ناگهانی در زندگی. افرادی که از تغییر می‌ترسند، ممکن است در روابطی که در آن احساس نارضایتی می‌کنند، بمانند و از ترک کردن آن خودداری کنند. در این شرایط، باید به یاد داشته باشیم که تغییر می‌تواند فرصت‌های جدیدی را برای ما به ارمغان بیاورد و باعث رشد و پیشرفت ما شود. در ضمن، می‌توانیم با برنامه‌ریزی و آماده‌سازی برای تغییر، ترس خود را کاهش دهیم.

8. سرمایه‌گذاری عاطفی و زمانی:

هرچه بیشتر در یک رابطه سرمایه‌گذاری عاطفی و زمانی کنیم، ترک کردن آن دشوارتر می‌شود. ما ممکن است احساس کنیم که تمام تلاش‌ها و فداکاری‌های ما هدر می‌رود اگر رابطه را تمام کنیم. این احساس می‌تواند باعث شود که در روابطی که در آن احساس نارضایتی می‌کنیم، بمانیم و از ترک کردن آن خودداری کنیم. در این شرایط، باید به یاد داشته باشیم که گاهی اوقات بهترین کار، قطع کردن رابطه و رها کردن سرمایه‌گذاری‌های گذشته است. در ضمن، باید به یاد داشته باشیم که ارزش ما به عنوان یک فرد، به رابطه‌ای که در آن هستیم، بستگی ندارد.

9. امید واهی به بهبود:

ما ممکن است با وجود مشکلات فراوان در یک رابطه، همچنان به بهبود اوضاع امیدوار باشیم. این امید می‌تواند باعث شود که در رابطه‌ای که در آن احساس نارضایتی می‌کنیم، بمانیم و از ترک کردن آن خودداری کنیم. این امید واهی می‌تواند ریشه در انکار واقعیت داشته باشد. افرادی که امید واهی به بهبود رابطه دارند، ممکن است از دیدن نشانه‌های هشداردهنده خودداری کنند و به خود دروغ بگویند. در این شرایط، باید واقع‌بین باشیم و به نشانه‌های هشداردهنده توجه کنیم. در ضمن، باید به یاد داشته باشیم که اگر یک رابطه به طور مداوم و پایدار مشکل دارد، احتمال بهبود آن بسیار کم است.

10. فشارهای اجتماعی و خانوادگی:

فشارهای اجتماعی و خانوادگی می‌توانند باعث شوند که در روابطی که برایمان مناسب نیستند، بمانیم. ما ممکن است از این بترسیم که اگر رابطه را ترک کنیم، مورد قضاوت و انتقاد دیگران قرار گیریم. این فشارها می‌توانند به ویژه در جوامعی که ارزش زیادی برای ازدواج و تشکیل خانواده قائل هستند، قوی باشند. افرادی که تحت فشار اجتماعی و خانوادگی قرار دارند، ممکن است از این می‌ترسند که اگر رابطه را ترک کنند، باعث ناراحتی خانواده خود شوند یا از سوی جامعه طرد شوند. در این شرایط، باید به یاد داشته باشیم که خوشبختی و سلامتی ما از هر چیزی مهم‌تر است. در ضمن، باید به خود اجازه دهیم که تصمیمی بگیریم که برای خودمان بهترین است، حتی اگر با انتظارات دیگران در تضاد باشد.

11. عدم آگاهی از حقوق خود:

عدم آگاهی از حقوق خود در یک رابطه می‌تواند باعث شود که مورد سوءاستفاده قرار گیریم و نتوانیم از خود دفاع کنیم. ما ممکن است ندانیم که چه رفتارهایی در یک رابطه سالم قابل قبول هستند و چه رفتارهایی غیرقابل قبول. این عدم آگاهی می‌تواند ریشه در کمبود اطلاعات و آموزش داشته باشد. افرادی که از حقوق خود آگاه نیستند، ممکن است در روابط خود مورد سوءاستفاده عاطفی، جسمی یا مالی قرار گیرند. در این شرایط، باید اطلاعات خود را در مورد حقوق خود در یک رابطه افزایش دهیم و بدانیم که چه رفتارهایی را نباید تحمل کنیم. در ضمن، می‌توانیم با کمک گرفتن از یک متخصص، یاد بگیریم که چگونه از خود در برابر سوءاستفاده دفاع کنیم.

12. کمبود اعتماد به نفس:

کمبود اعتماد به نفس می‌تواند باعث شود که خود را لایق یک رابطه سالم و رضایت‌بخش ندانیم. ما ممکن است به کمترین توجه و محبت از سوی طرف مقابل راضی شویم و نیازهای خود را نادیده بگیریم. این کمبود اعتماد به نفس می‌تواند ریشه در تجربیات گذشته داشته باشد، مانند تجربه شکست یا انتقادهای مکرر. افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است در روابط خود به راحتی مورد سوءاستفاده قرار گیرند. در این شرایط، باید بر روی افزایش اعتماد به نفس خود تمرکز کنیم و یاد بگیریم که خودمان را دوست داشته باشیم و به خود احترام بگذاریم. در ضمن، می‌توانیم با کمک گرفتن از یک متخصص، ریشه کمبود اعتماد به نفس خود را شناسایی کرده و راه‌های مقابله با آن را یاد بگیریم.

13. عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر:

عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر می‌تواند باعث ایجاد سوءتفاهم و درگیری در رابطه شود. ما ممکن است نتوانیم احساسات و نیازهای خود را به طور واضح و صریح بیان کنیم و به حرف‌های طرف مقابل گوش ندهیم. این عدم توانایی می‌تواند ریشه در الگوهای ارتباطی ناسالم داشته باشد که در کودکی آموخته‌ایم. افرادی که نمی‌توانند به طور موثر ارتباط برقرار کنند، ممکن است در روابط خود با مشکلات زیادی مواجه شوند. در این شرایط، باید مهارت‌های ارتباطی خود را بهبود بخشیم و یاد بگیریم که چگونه به طور واضح و صریح با طرف مقابل صحبت کنیم و به حرف‌های او گوش دهیم. در ضمن، می‌توانیم با کمک گرفتن از یک متخصص، مهارت‌های ارتباطی سالم را یاد بگیریم و در روابط خود به کار ببریم.

14. تکرار الگوهای خانوادگی:

ما ممکن است به طور ناخودآگاه الگوهای روابطی که در خانواده خود دیده‌ایم را تکرار کنیم. اگر در خانواده‌ای بزرگ شده‌ایم که در آن روابط ناسالم بوده است، ممکن است ناخودآگاه همین الگوها را در روابط خود تکرار کنیم. این الگوها می‌توانند شامل رفتارهایی مانند پرخاشگری، منفعل بودن، دستکاری عاطفی و عدم توانایی در بیان احساسات باشند. افرادی که الگوهای خانوادگی ناسالم را تکرار می‌کنند، ممکن است به طور ناخودآگاه شریک زندگی‌ای را انتخاب کنند که این الگوها را تقویت کند. در این شرایط، باید الگوهای خانوادگی خود را شناسایی کرده و برای تغییر آنها تلاش کنیم. می‌توانیم با کمک گرفتن از یک متخصص، الگوهای ارتباطی سالم را یاد بگیریم و در روابط خود به کار ببریم.

15. احساس گناه:

احساس گناه می‌تواند باعث شود که در روابطی که برایمان مناسب نیستند، بمانیم. ما ممکن است احساس کنیم که اگر رابطه را ترک کنیم، باعث آسیب رساندن به طرف مقابل می‌شویم و احساس گناه کنیم. این احساس گناه می‌تواند ریشه در انتظارات غیرمنطقی از خود داشته باشد. افرادی که احساس گناه می‌کنند، ممکن است از این می‌ترسند که اگر رابطه را ترک کنند، باعث ناراحتی طرف مقابل شوند یا او را تنها بگذارند. در این شرایط، باید به یاد داشته باشیم که مسئول خوشبختی دیگران نیستیم و حق داریم تصمیمی بگیریم که برای خودمان بهترین است. در ضمن، باید به خود اجازه دهیم که احساس گناه را تجربه کنیم و آن را پردازش کنیم.

16. عدم وجود حریم شخصی:

عدم وجود حریم شخصی در یک رابطه می‌تواند باعث شود که احساس خفگی و محدودیت کنیم. ما ممکن است احساس کنیم که تمام جنبه‌های زندگی ما تحت کنترل طرف مقابل است و نمی‌توانیم آزادانه عمل کنیم. این عدم وجود حریم شخصی می‌تواند باعث ایجاد تنش و درگیری در رابطه شود. افرادی که در روابط خود حریم شخصی ندارند، ممکن است احساس کنند که هویت خود را از دست داده‌اند. در این شرایط، باید برای خود حریم شخصی قائل شویم و به طرف مقابل توضیح دهیم که به فضای شخصی نیاز داریم. در ضمن، باید به یاد داشته باشیم که یک رابطه سالم، رابطه‌ای است که در آن هر دو طرف به حریم شخصی یکدیگر احترام بگذارند.

17. پنهان کردن مشکلات:

پنهان کردن مشکلات در یک رابطه می‌تواند باعث شود که مشکلات به مرور زمان بزرگ‌تر شوند و حل آنها دشوارتر شود. ما ممکن است از این بترسیم که اگر مشکلات را با طرف مقابل مطرح کنیم، باعث ایجاد درگیری شویم یا رابطه را به خطر بیندازیم. این پنهان‌کاری می‌تواند ریشه در عدم اعتماد به طرف مقابل داشته باشد. افرادی که مشکلات خود را پنهان می‌کنند، ممکن است در روابط خود با مشکلات زیادی مواجه شوند. در این شرایط، باید با طرف مقابل صادق باشیم و مشکلات خود را به طور آشکار و صریح مطرح کنیم. در ضمن، باید به یاد داشته باشیم که حل مشکلات با کمک یکدیگر، می‌تواند باعث تقویت رابطه شود.

18. تصور اشتباه از عشق:

تصورات اشتباه از عشق می‌تواند باعث شود که در روابطی که برایمان مناسب نیستند، بمانیم. ما ممکن است فکر کنیم که عشق به معنای فداکاری بی قید و شرط، تحمل هر نوع رفتار نامناسب و نادیده گرفتن نیازهای خود است. این تصورات اشتباه می‌تواند ریشه در فیلم‌ها، کتاب‌ها و فرهنگ عامه داشته باشد. افرادی که تصورات اشتباهی از عشق دارند، ممکن است در روابط خود مورد سوءاستفاده قرار گیرند. در این شرایط، باید تعریف درستی از عشق داشته باشیم و بدانیم که عشق سالم، رابطه‌ای است که در آن هر دو طرف به یکدیگر احترام می‌گذارند، از یکدیگر حمایت می‌کنند و نیازهای یکدیگر را در نظر می‌گیرند.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا